جواب درس هفتم 7 نگارش هشتم صفحه 80 ، 81 ، 82 ، 83 ، 84 ، 85 و 86
جواب انشاء ها و سوالات درس 7 نگارش هشتم
نام درس : درس هفتم | موضوع : جواب فعالیت ها | پایه هشتم
جواب انشاء ها و سوالات درس 7 نگارش هشتم
انتخاب سریع صفحه :
درس هفتم :: با جانشین سازی راحت تر بنویسیم در این بخش جواب تمرین ها و فعالیت های درس هفتم نگارش هشتم را برای شما قرار داده ایم؛ شما میتوانید در این بخش جواب صفحه های 80 ، 81 ، 82 ، 83 ، 84 ، 85 و 86 را مشاهده و دریافت نمایید.
جواب صفحه 80 درس هفتم نگارش هشتم
🔶کدام یک از متن های زیر، با موضوع این درس(توصیف به روش جانشین سازی)، تناسب بیشتری دارد؟ دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.
پاسخ: قسمت (پ) ؛ چون نویسنده خود را به جای سنگی قرار داده و از زبان او سخن میگوید.
صفحه ۸۰ درس ۷ نگارش هشتم
✅ همگام درس ✅
جواب صفحه 81 درس 7 نگارش هشتم
🔶🔶 یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و درباره آنها متنی بنویسید.
اگر معلم نگارش بودید …………..
مقدمه
اگر من معلم بودم، معلمی می شدم که اجبار در کارش نبود. به جای گذراندن وقت برای خواندن کتاب، درس زندگی می دادم. چون درس رندگی است که به درد ادم ها می خورد. درس زندگی است که روزی جایی پیش کسی به کار می اید.
بدنه
مثلاً آداب معاشرت که خود بهتنهایی بیشتر از نیمی از سنگینی وزن این درس را بر عهده دارد.
همینکه بدانی چگونه با دیگران، صرفنظر از وضعیت مالی و این بحثهای پیش افتاده صحبت کنی و رفتاری درست داشته باشی، بزرگترین چیز است.
همینکه بتوانی محبت و مهربانی را با یک لبخند هدیه کنی و تخم مهر را در دل هرکس بکای،
همینکه بتوانی دوست خوبی باشی و یا پدر و مادر خوب، همینکه قدردان زحمات همه باشی و از هیچکس انتظار نابجا نداشته باشی و به چیزی که داری قانع باشی ولی دست از رسیدن به هدفت نکشی،
همین که سرت در کار خودت باشد و در زندگی مردم سرک نکشی و دخالت نکنی و اینکه آدمها را از روی ظاهر قضاوت نکنی، بزرگترین و مؤثرترین چیزی است که یک معلم میتواند تدریس کند.
نتیجهگیری
اگر معلم بودم، در کنار ورق زدن بیهوده کتابها کمی به تدریس زندگی میپرداختم تا آدمها اینگونه نباشد؛ و آن موقع زندگی بهتری بود و لبخند بر لبها بود حتی اگر از ته دل نبود بالاخره لحظهای شادی از دلها گذر میکرد.
دانلود انشا های بیشتر اگر معلم انشا بودید
✅ همگام درس ✅
پروانه ای هستید که در تاریکی شب، شمعی روشن پیدا کرده اید
پروانهای هستید که در تاریکی شب، شمعی روشن پیداکردهاید ….
به نام یگانه خالق هستی
دیگر آفتاب غروب کرده بود و اثری از نور سرخش در آسمان نبود. مهتاب نورش را در دامان شب گسترده بود و ستارگان که مانند مروارید بر پارچه سیاه شب دوخته شده بودند به من چشمک میزدند. بال های ظریفم دیگر تحمل پرواز نداشتند، بهسختی خودم را به تختهسنگی که در آن نزدیکی بود رساندم وبالهایم را روی آن پهن کردم تاکمی از خستگیشان کاسته شود؛ در همین حال نور عجیبی چشم هایم را خیره کرد، گویی یک ستاره از آسمان به زمین افتاده و میدرخشد، سریعاً آماده پرواز شدم و باوجود خستگی بال هایم، خودم را در مدد زمان کوتاهی به چشمه نور رساندم. ماه رخ نقرهای اش را پشت ابرهای تیره پنهان کرده بود و جنگل در تاریکی مطلق غرقشده بود، نور شمع نیمهسوخته قلبم را روشن و نورانی کرد و نور امید به زندگی در وجودم درخشید و حس لطیف آرامش وجود نازکم را نوازش کرد؛ چه دیروز که کرم ابریشمی کوچک بودم و چه حالا که پروانهای بالغ شدهام هرگز چنین حس دلپذیری را تجربه نکرده بودم. ناگهان باد سیلی محکمی بر گونهام زد و مرا به خودم آورد. باد شعلههای شمع را به لرزه درآورده بود. نگرانی خاموش شدن شمع وجودم را آشفت و حس تلخی در من ایجاد کرد. بال هایم را مانند سدی نفوذناپذیر اطراف شعلههای رقصان شمع گرفتم تا در برابر باد هولناک از آن محافظت کنم و باد بیرحم شمع درخشانم را نکشد؛ آنقدر نگران خاموشی شمع بودم که متوجه نشدم بال هایم کی آتش گرفت و در آتش سوخت…چند لحظه آرامش کنار شمع بودن عالیترین حس زندگیام بود که تا آخرین لحظه برای دفاع از این حس دلپذیر کوشیدم و در این راه جانم را فدا کردم…
دانلود انشا های بیشتر پروانه ای هستید که در تاریکی شب، شمعی روشن پیدا کرده اید
✅ همگام درس ✅
قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید
توصیف زیبای بیپایان جهان که از بلندیها،زیباییهایی را به من ندا میدهند.جویبارهای زلالی را میبینم که منتظرند تاقدم بر خانهی آنها بگذارم تمام دیدن این عالم که معرفتی از کردگار جهان است هیچوقت تمام نمیشوند چشم خریداری باید پیش خود داشته باشم تا بهصورت نهایت وباتمام توانم به نگریستن تمام این مخلوقات بپیوندم…
ایکاش که دوستی داشتم؛اگر کوهها کر نبودند و اگر آبها تر نبودند،که میتوانستم با آنها گفتوگویی تازه میکردم تا تنها نمانم تماشای این مناظر خیلی دلپذیر است ولی ایکاش درهمیم جا بمانم افسوس که خانهی من در زمین است ناگهان سر خوردم و به زمین افتادم نقشی بر زمین بستم همه با صدای من آرام گرفتند گویا که شهر جدیدی را متولد کرده بودم همهجا پر از عطر کائناتی شده بود که ابر پنبهای به من تحفهای داده بود.
زمین را بالطافت ونرمی خاصی نوازش کردم آری که ذهنم درگیر یک مسئلهای شد که آن صورتگر ماهر بی تقلید از چه کسی، این همه نقاشی میبرد بر صفحهی هستی و آنها را بااینهمه نقش و نگار میآفریند.
خستگی تمام تنم را فراگرفت ولی بعد از اینکه به سمت راست میدان حرکت و سر خوردم خاک تشنه تکانی خورد؛ جنب و جوشی ناآشنا، بود گویا که گیاهی تازه وارد این جهان شگفتانگیز میشد. و متولدی تازه را به تمام جهان تبریک گفتم تولدی که زندگی خوبی را برایش آرزومند بودم تا اینکه خورشید تمام نورش را به جهان تقدیم کرد… .
صفحه ۸۱ درس هفتم نگارش هشتم
جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 82 نگارش هشتم
🔶🔶🔶نوشته خود یا یکی از دوستانتان را، بر اساس معیارهای زیر، نقد کنید و نتیجه بررسی را بنویسید.
پاسخ: نوشته پیش نویس دارد ؛ نشانه های نگارشی رعایت شده ؛ نوشته بدون غلط املایی است ؛ به درست نویسی و حاشیه گذاری توجه شده است. دارای بخش مقدمه(آغازین) – میانه(بدنه) و پایانی (نتیجه) است ؛نویسنده از شیوه جانشین سازی و انتقال حس یک نفر بهره برده است ؛ شیوه خواندن شیوا و صحیح است.
جواب صفحه ۸۲ نگارش هشتم
جواب درست نویسی صفحه 83 نگارش هشتم
🔷 جمله های زیر را ویرایش کنید.
1️⃣ تمام امورات تحصیلی را خودش پیگیری می کند.
🔸 تمام امور تحصیلی را خودش پیگیری می کند.
2️⃣او در مراسمات رسمی، خوب سخنرانی می کند.
🔸 او در مراسم رسمی خوب سخنرانی می کند.
🔷جواب صفحه ۸۳ نگارش هشتم🔷
جواب تصویر نویسی صفحه 84 و 85 و 86 نگارش هشتم
🔶 به دو تصویر زیر با دقت نگاه کنید؛ درباره تفاوت آنها بیندیشید و هر یک را در نوشتهای جداگانه توصیف کنید. معیار سنجش نوشته های شما تشخیص دوستانتان است. یعنی زمانی که نوشته هایتان را در کلاس میخوانید، آنها باید تشخیص دهند، هر نوشته مربوط به کدام تصویر است.
متن زیر را در صفحه 85 بنویسید
تصویر اول: تابستان سوزان فرارسیدهاست و باری دیگر عشایر مجبور به کوچ به ییلاق شدهاند. این گرما برای افراد قبیله غیرقابلتحمل است و همه را کسل کرده است. اسبها تشنهاند و دیگر نای راه رفتن را ندارند. بزها و حیوانات دیگر از شدت خستگی نمیتوانند جلوتر از قبیله حرکت کنند. این گرما حتی مرد پر ابهت قبیله را نیز آزار میدهد؛ اما ذرهای از ابهتش را کم نمیکند. این پوست سیاهرنگ و سوختهی مردم قبیله ثمر تابستانهای گرم در بیابانهای عربستان است. مرد نمدی به سرسیاه پوشیده است و غافل از اینکه این لباسهای سیاه باعث جذب گرمای بیشتری میشود. مرد برای اطمینان بیشتر تفنگی برای محافظت از قبیله همراه خود دارد.
متن زیر را در صفحه 86 بنویسید
تصویر دوم : فصل زمستان فرا رسیده است و عشایر باری دیگر در حال کوچ کردن به قشلاق هستند. طبیعت جامه سفید به تن کرده است. گوسفندان و بزهای قبیله نیز با طبیعت یکدست شدهاند و جلوتر از قبیله حرکت میکنند. مرد قبیله جامهی سفید پوشیده است و با استوار و ابهت گوسفندان و بزها را کنترل میکند همچنین از خانوادهاش محافظت میکند. اسب ها شاد و سرحال هستند و برای رسیدن بهار لحظهشماری میکنند. پسر کوچک قبیله نیز ابهت را از پدرش به ارث برده است زیرا از همین کودکی احساس مسودیت میکند و پا بهپای پدرش برای محافظت از خانواده تلاش میکند. نوزاد نیز با خوشحالی بقیه خوشحال است و با کوبیدن دستانش به هم تلاش میکند خوشحالی خود را نشان دهد. گلهای روی لباس محلی زنان دستبهدست طبیعت دادهاند و سفیدپوش شدهاند. در گوشهای دیگر تعدادی اسب در حال حمل مقداری وسایل هستند. مرد برای محافظت از قبیله چوبی را همراه خود دارد.
جواب صفحه ۸۴ و ۸۵ و ۸۶ نگارش هشتم
خیلی عالی🤟😛🤍💜
واقعاً باهات موافقم ♥️😂😂😂🙏🏻
خیلیییییییی خوب بودد
Nice👌
عالیه
حاجی واقعا دست مریزاد عالی عالی عالی
عالی
خیلی خوبه 👍👍👍👍👍
واقعا عالی هست ولی گام به گام درس هشت رو نداره
خوبع ولی درس هشت و بقیه نداره
بقیه درس ها رو قرار نمیدید؟
اگه این سایت نبود من انشا خوبی نداشتم ممنونم خسته نباشید 🥰😘😂
برنامه خیلی خوبیه من ازش راضی هستم
فقط ی مشکلی هست نگارش ۸ درس داره ولی اینجا ۷ درس هستش
اگه درس ۸ هم بزارین عالیییییی میشه
تشکر از شما
دقیقا
خوبه .من همیشه از این سایت استفاده میکنم. چون جواب های درست و مفیدی داره. خسته نباشید
اره.عالی هست😘😘😘
خوب بود
اگه شما نبودید ما چجوری مشقامونو مینویشتیم😂😘
با مغزتم میتونی حل کنی ها
حرف نداره 😘
واقعا عالی
بهترین کمک درسه از این بهتر پیدا نمیکنی واقعا خیلی کمکم کرد
ببخشید دستم خورد
دمتون گرم
خیلی عالی بود
یه سوال پس ۸۶ به بعد کو من الان میخوام
صفحه ۸۵ برا تصویر اول
صفحه ۸۶ برا تصویر دوم
عالی☞ ̄ᴥ ̄☞