معنی درس اول فارسی یازدهم نیکی (آرایه ها + کلمات)
معنی شعر یکی روبهی دید بی دست و پای
نام درس : درس اول:: نیکی | موضوع : معنی کلمات – معنی شعر | یازدهم
معنی شعر یکی روبهی دید بی دست و پای
معنی شعر صفحه ۱۲ و ۱۳ کتاب فارسی یازدهم رشته ریاضی و تجربی و انسانی
۱ .یکی روبهی دید بیدست و پای | فروماند در لطف و صنع خدای |
معنی: شخصی روباهِ ناتوان و بی دست و پایی را دید و از آفرینش و لطف خداوند در شگفت ماند.
قلمرو زبانی: روماندن: متحیّر شدن / صُنع: آفرینش، آفریدن / بیت: دو جمله / روبه: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: دست و پا – لطف و صُنع: مراعات نظیر / بیدست و پای: کنایه از ناتوانی / واجآرایی مصوّت «ی» / فروماندن: کنایه از تعجّب کردن
۲ .که چون زندگانی به سر میبرد؟ | بدین دست و پای از کجا میخورد؟ |
معنی: که این روباه چگونه زندگی خود را سپری میکند؟ و با این دست و پای معیوب، چگونه و از کجا غذا میخورد؟
قلمرو زبانی: چون: چگونه / بیت: دو جمله سه جزئی با مفعول / زندگانی: نقش مفعول / مفعول جمله دوم به قرینه معنایی حذف شده است.
قلمرو ادبی: دست و پا: مراعات نظیر / به سر بردن: کنایه از سپری کردن، روزگار گذراندن.
۳ .در این بود درویش شوریده رنگ | که شیری برآمد، شغالی به چنگ |
معنی: درویشِ آشفته حال در این فکر و اندیشه بود که ناگهان شیری که شغالی را شکار کرده بود، از راه رسید.
قلمرو زبانی: در این بود: در این فکر بود / شوریده رنگ: آشفته حال / برآمد: بیرون آمد / شُغال: جانورِ پستانداری است از تیره سگان که جزو رسته گوشتخواران است / این: ضمیر اشاره / بیت: دو جمله / درویش شوریده رنگ: نهاد.
قلمرو ادبی: شیر و شغال: مراعات نظیر و تضاد / شوریده رنگ: کنایه از پریشان حال / به چنگ آوردن: کنایه از شکار کردن.
۴ .شغال نگونبخت را شیر خورد | بماند آنچه روباه از آن سیر خورد |
معنی: شیر مشغول خوردنِ آن شغال شد؛ اندکی بعد، روباه رفت و باقیمانده آن شکار را خورد و سیر شد.
قلمرو زبانی: نگونبخت: بدبخت / شُغال: جانورِ پستانداری است از تیره سگان که جزو رسته گوشتخواران است / بیت: سه جمله.
قلمرو ادبی: شغال و روباه و شیر: مراعات نظیر / شیر و سیر: جناس ناقص اختلافی / نگونبخت: کنایه از بختبرگشته و بد اقبال.
۵ .دگر روز باز اتّفاق اوفتاد | که روزیرسان قوت روزش بداد |
معنی: روز دیگر، دوباره این اتفاق رخ داد و خداوند روزیِ روباه را به او رساند.
قلمرو زبانی: دگر روز: روز دیگر / روزیرسان: خداوند / قُوت: رزق روزانه، خوراک، غذا / بیت: دو جمله / «-َش»: نقش مضاف الیه دارد.
قلمرو ادبی: روز و روزی: جناس ناقص افزایشی / روز و روزیرسان و قوت: مراعات نظیر / روزیرسان: کنایه از خدا / تلمیح به آیه قرآن.
۶ .یقین، مرد را دیده، بیننده کرد | شد و تکیه بر آفریننده کرد |
معنی: یقین به اینکه خداوند روزیرسان است، چشمان مرد را باز کرد. رفت و بر خدا توکّل کرد (از آن زمان به بعد، کار نکرد)
قلمرو زبانی: دیده: چشم / بیننده: آگاه، هوشیار / شد: رفت / تکیه: اعتماد، اطمینان / بیت: سه جمله /«را» در مرد را دیده «فکّ اضافه»: دیده مرد
قلمرو ادبی: دیده و بیننده: مراعات نظیر و اشتقاق / دیده: ایهام تناسب: ۱ .چشم ۲ .آنچه دیده میشود (که با بیننده تناسب دارد) / بیننده کردن: کنایه از آگاه و دانا کردن / تکیه کردن: کنایه از توکّل و اعتماد کردن.
۷ .کزین پس به کنجی نشینم چو مور | که روزی نخوردند پیلان به زور |
معنی: مرد با خود گفت: از این به بعد مانند مورچهای در گوشهای مینشینم؛ چرا که فیلها هم با همه قدرتشان، فقط رزق و روزی تعیینشده خود را دریافت میکنند.
قلمرو زبانی: کزین: که از این / کنج: گوشه / مور: مورچه / پیلان: جِ پیل، فیلها / بیت: دو جمله / روزی: نقش مفعول / مور: نقش متمم.
قلمرو ادبی: مور و پیل: تضاد و مراعات نظیر / مور و زور: جناس ناقص اختلافی / من مانند مور: تشبیه / به کنجی نشستن: کنایه از کار نکردن / مور: نماد ضعف و کوچکی / پیل: نماد قدرت و بزرگی / تلمیح به آیه « وَ ما مِن دابَّهِ فِی االَرضِ اِلّا عَلَی الله رِزقُها».
۸ .زَنَخدان فرو برد چندی به جیب | که بخشنده، روزی فرستد ز غیب |
معنی: مرد مدّتی دست از تالش برداشت و بیکار در گوشهای نشست؛ به امید اینکه خداوند روزیاش را از غیب بفرستد.
قلمرو زبانی: زَنَخدان: چانه / جیب: گریبان، یقه / بخشنده: روزی دهنده، خداوند / غیب: پنهان، نهان از چشم؛ عالمی که خداوند، فرشتگان و … در آن قرار دارند / چندی: مدّتی / بیت: دو جمله / زنخدان و روزی: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: زنخدان به جیب فرو بردن: کنایه از به فکر فرو رفتن / جیب و غیب: جناس ناقص اختلافی / تلمیح به آیه «اِنّ الله هُوَ الرَّزّاق»
۹ .نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست | چو چنگش، رگ و استخوان ماند و پوست |
معنی: هیچکس، نه آشنا و نه بیگانه دلش به حال او نسوخت. مانند چنگ (نوعی ساز) لاغر و خمیده شده بود.
قلمرو زبانی: تیمار خوردن: غم خوردن / چنگ: نوعی ساز که سرِ آن خمیده است و تارها دارد /بیت: سه جمله/ «-َش» در دو مصراع: مضاف الیه
قلمرو ادبی: بیگانه و دوست: تضاد و مجاز از همه مردم / چنگ و رگ و استخوان و پوست: مراعات نظیر / او مانند چنگ: تشبیه / دوست و پوست: جناس ناقص اختلافی/ چنگ: ایهام تناسب: ۱ .نوعی ساز ۲ .انگشتان دست (که با رگ و استخوان و پوست تناسب دارد.)
۱۱ .چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش | ز دیوار محرابش آمد به گوش: |
معنی: وقتی به سبب ناتوانی و ضعف بدنی کاملا بیطاقت شد؛ از گوشه عبادتگاه (عالم غیب) ندایی شنید که میگفت:
قلمرو زبانی: چو: وقتی که / محراب: جای ایستادن پیشنماز در مسجد؛ اینجا گوشه یا کُنج منظور است / بیت: دو جمله / «-َش» در صبرش: هم میتواند مضاف الیه باشد (صبر او تمام شد) و هم میتواند متمم باشد (برای او صبر نماند) / «-َش» در محرابش: مضاف الیه.
قلمرو ادبی: هوش و گوش: جناس ناقص اختلافی / دیوار محراب: مجاز از عالم غیب یا درون / به گوش آمدن: کنایه از شنیدن.
۱۱ .برو شیر درّنده باش، ای دَغَل | مَیَنداز خود را چو روباهِ شَل |
معنی: ای حیلهگر! برو مانند شیر تلاشی از خودت نشان بده و مثل روباه ناتوان، خود را در گوشهای رها نکن.
قلمرو زبانی: دَغَل: ناراست، حیلهگر / شَل: دست و پای ازکار افتاده / بیت: چهار جمله / شیر درّنده: نقش مسند / دغل: منادا / روباه: متمم.
قلمرو ادبی: تو مثل شیر: تشبیه / شیر و روباه: تناسب و تضاد/ شیر: نماد قدرتمندی و خودکفایی و تلاش/ روباه: نماد تنبلی و وابستگی و حیلهگری
۱۲ .چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر | چه باشی چو روبه به وامانده، سیر؟ |
معنی: چنان تلاش کن که مانند شیر از غذای تو چیزی برای افراد ضعیف باقی بماند؛چرا مثل روباه،منتظر باقیمانده غذای دیگران هستی؟
قلمرو زبانی: سعی: تلاش، کار / مانَد: بمانَد / وامانده: باقیمانده / بیت: سه جمله / سعی: نقش مفعول / سیر: نقش مسند.
قلمرو ادبی: شیر و سیر: جناس ناقص اختلافی / تو مانند شیر – تو مانند روباه: تشبیه / شیر و روباه: تناسب و تضاد.
۱۳ .بخور تا توانی به بازوی خویش | که سَعیَت بُوَد در ترازوی خویش |
معنی: از قدرت و نیروی خودت استفاده کن؛ زیرا نتیجه تلاش تو، به خودت بازخواهد گشت.
قلمرو ادبی: بازو: مجاز از نیرو و توانایی / سعی: استعاره مکنیه / مصراع دوم: تمثیل و کنایه از اینکه نتیجه تلاش تو به خودت برمیگردد / بخور: کنایه از تلاش برای کسب روزی / در ترازو بودن: کنایه از به دست آمدن / تلمیح به «لَیسَ لِالِنسانِ الّا ما سَعی» و «کُلُّ نَفسِ بِما کَسَبَت رَهینَه»
۱۴ .بگیر ای جوان، دست درویش پیر | نه خود را بیفکن که دستم بگیر |
معنی: ای جوان! سعی کن به دیگران کمک کنی؛ نه اینکه خودت را ناتوان نشان بدهی تا دیگران به تو کمک کنند.
قلمرو زبانی: درویش: فقیر، بیچیز / بیفکن: ناتوان نشان دادن / بیت: چهار جمله / دست و خود: نقش مفعول / جوان: نقش منادا.
قلمرو ادبی: جوان و پیر: تضاد و تناسب / دست: آرایه تکرار /دستم بگیر: کنایه از کمک کردن/ خود را افکندن: کنایه از خود را ناتوان نشان دادن.
۱۵ .خدا را بر آن بنده بخشایش است | که خلق از وجودش در آسایش است |
معنی: بخشایشِ خداوند شامل حال آن بندهای میشود که مردم از برکت وجود او در آسایش و راحتی باشند.
قلمرو زبانی: بخشایش: عفو کردن، رحم کردن / بیت: دو جمله / بخشایش: نقش نهاد / «را» در مصراع اول، فکّ اضافه (بخشایشِ خدا)
قلمرو ادبی: خدا و خلق و بخشایش و بنده: مراعات نظیر / واجآرایی «ب» / وجود: مجاز از اعمال و رفتار / تمثیل و تلمیح به حدیث پیغمبر.
۱۶ .کَرَم ورزد آن سر که مغزی در اوست | که دون همّتانند بی مغز و پوست |
معنی: انسانهای عاقل و دانا، کریم و بخشندهاند؛ امّا آدمهای بیعقل و نادان، پَست و کمهمّت هستند.
قلمرو زبانی: کَرَم: بخشش، لطف / دونهمّت: کوتاههمّت، دارای طبع پست و کوتاهاندیشه / بیت: سه جمله / کَرَم: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: سر: مجاز از وجود / مغز: مجاز از فکر / پوست: مجاز از ظاهر / پوست و مغز: تضاد و تناسب/بی مغز: کنایه از نادان/ واجآرایی «ر».
۱۷ .کسی نیک بیند به هر دو سرای | که نیکی رساند به خلقِ خدای |
معنی: کسی در دو جهان رستگار و خوشبخت است که به مردم خوبی کند.
قلمرو زبانی: سرا: خانه / دو سرا: دو دنیا / بیت: دو جمله به شیوه بلاغی / نیک و نیکی: نقش مفعول / خدای: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی: هر دو سرای: استعاره از دنیا و آخرت / خلق و خدا: مراعات نظیر / نیک و نیکی: جناس ناقص افزایشی /تلمیح به حدیث «اَلدُّنیا مَزرَعَه الآخرَه» و آیه «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذرّهِ خَیراً یَرَه» و آیه «اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم الًنفُسِکُم»