معنی ستایش فارسی یازدهم (آرایه ها + کلمات)
معنی شعر ستایش لطف خدا یازدهم
نام درس : به نام چاشنی بخش زبان ها | موضوع : معنی کلمات – معنی شعر | یازدهم
معنی شعر ستایش لطف خدا یازدهم
۱ – به نام چاشنی بخش زبان ها | حلاوت سنج معنی در بیان ها |
معنی: با نام خداوندی که نامش بر زبانها جاری است و به کالم انسان، شیرینی میبخشد، سخنم را آغاز میکنم.
قلمرو زبانی:
چاشنی بخش: آنچه برای اثربخشی بیشتر کلام به آن اضافه میشود / حلاوت: شیرینی / حلاوت سنج: شیرینی بخش /
بیت: یک جمله/ مصراع اول: «سخنم را آغاز میکنم» به قرینه معنایی حذف شده / واژه چاشنی: هم معنای قدیم را حفظ کرده (مزه و طعم) و هم معنای جدید گرفته (ماده قابل اشتعال در فشنگ)
قلمرو ادبی: زبان: مجاز از سخن / چاشنی بخش زبان و حلاوت سنج معنی: حسآمیزی/ زبان و بیان و معنی – چاشنی و حلاوت: مراعات نظیر/ چاشنی بخش و حلاوت سنج: کنایه از دلپذیر کننده و خوشایند کننده / تلمیح به آیه «عَلَّمَهُالبَیان» / حلاوت سنج معنی: اضافه استعاری (استعاره).
۲ .بلند آن سر که او خواهد بلندش | نژند آن دل، که او خواهد نژندش |
معنی: خداوند هر که را بخواهد، بلندمرتبه و هر که را بخواهد، افسرده و غمگین میسازد.
قلمرو زبانی: نژند: خوار و زبون، اندوهگین / « -َش » در هر دو مصراع: نقش مفعول دارد / بیت: چهار جمله به شیوه بالغی دارد /فعل «است» در مصراع اول و دوم به قرینه معنایی حذف شده است / بلند و نژند: نقش مسند / سر و دل و او: نقش نهاد.
قلمرو ادبی: بلند و نژند: آرایه تکرار / سر و دل: مجاز از شخص / واجآرایی «ن» / سر و دل: مراعات نظیر / بلند و نژند: تضاد /تلمیح به آیه «تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء» / بلندیِ سر: کنایه از عزّت و افتخار
۳ .در نابسته احسان گشادهست | به هرکس آنچه میبایست، دادهست |
معنی: درِ احسان و بخشش خداوند بر روی همه باز است و به هر کس آن مقدار که شایسته و لازم است، عطا کرده است.
قلمرو زبانی: احسان: نیکی کردن، بخشش / می بایست: لازم و ضروری بود / نابسته و گشاده: رابطه ترادف / بیت: سه جمله.
قلمرو ادبی: در و گشودن: مراعات نظیر / درِ احسان: اضافه استعاری (استعاره) / واجآرایی «س» /تلمیح به آیه «اِنَّ الله یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابِ»/ گشاده بودن درِ احسان: کنایه از بخشش بینهایت خداوند.
۴ .به ترتیبی نهاده وضع عالم | که نی یک موی باشد بیش و نی کم |
معنی: خداوند، جهان را به گونهای آفریده که همهچیز در مکان و اندازه خود است؛ هیچچیز کم یا زیاد خلق نشدهاست.
قلمرو زبانی: به ترتیبی: به شیوهای / وضع: وضعیت، حالت / نی: نَه / بیت: سه جمله / نهاد جمله اول و فعل جمله سوم: حذف به قرینه لفظی.
قلمرو ادبی: بیش و کم: تضاد / یک موی: کنایه از بسیار اندک / نی: آرایه تکرار / تلمیح به آیه «اَلّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءِ خَلَقَهُ».
۵ .اگر لطفش قرین حال گردد | همه ادبارها اقبال گردد |
معنی: اگر لطف و محبّت خداوند همراه انسان گردد، همه بدبختیهایش به خوشبختی تبدیل میشود.
قلمرو زبانی: قرین: همراه / ادبار: بدبختی، سیهروزی؛ متضاد اقبال / اقبال: خوشبختی، سعادت / بیت: دو جمله / قرین و اقبال: نقش مسند.
قلمرو ادبی: ادبار و اقبال: تضاد / لطف قرین حال گردد: تشخیص و استعاره.
۶ .و گر توفیق او یکسو نهد پای | نه از تدبیر کار آید نه از رای |
معنی: اگر لطف خداوند شامل حال بندهاش نشود، دیگر از دست عقل و اندیشه کاری برنمیآید و انسان ناتوان میشود.
قلمرو زبانی: توفیق: آن است که خداوند، اسباب را موافق خواهش بنده، مهیّا کند تا خواهش او به نتیجه برسد؛ سازگار گردانیدن /
تدبیر و رای: رابطه ترادف / بیت: سه جمله / فعل «آید» در جمله پایانی به قرینه لفظی حذف شده است.
قلمرو ادبی: پای نهادن توفیق: تشخیص و استعاره / پای و رای: جناس ناقص اختلافی / رای و تدبیر: مراعات نظیر / نَه: آرایه تکرار /
پای به یک سو نهادن: کنایه از همراه نبودن و کناره گیری کردن
۷ .خرد را گر نبخشد روشنایی | بمانَد تا ابد در تیرهرایی |
معنی: اگر خداوند عقل را هدایت نکند و روشنایی نبخشد، تا ابد در جهل و نادانی خواهد بود
قلمرو زبانی: تیرهرایی: بد اندیشی، گمراهی / ابد: زمان بیانتها، مقابل ازل / خرد را: به خرد (نقش متمم) / بیت: دو جمله / روشنایی: مفعول.
قلمرو ادبی: روشنایی و تیره: تضاد / خرد و رای: مراعات نظیر / روشنایی بخشیدن: کنایه از هدایت کردن / روشنایی: استعاره از آگاهی /
تیرهرایی: کنایه از گمراهی / روشناییِ عقل و تیره بودنِ رای: حسآمیزی / خرد: مجاز از انسان / تلمیح به آیه «یَخرِجونَهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلی النّور»
۸ .کمال عقل آن باشد در این راه | که گوید نیستم از هیچ آگاه |
معنی: زمانی عقل در راه شناخت و معرفت به کمال میرسد که به نادانی و ناآگاهی خود اعتراف کند
قلمرو زبانی: عقل بگوید: تشخیص و استعاره / کمال عقل بگوید آگاه نیستم: تناقض (پارادوکس) / این راه: استعاره از شناخت و معرفت.