معنی درس دهم فارسی نهم ( آرشی دیگر) + حکایت نیک رایان
درس 10 فارسی نهم
نام درس : آرشی دیگر | موضوع : معنی کلمات – معنی شعر | پایه نهم
درس 10 فارسی نهم
🧧 معنی فارسی نهم / درس دهم :: آرشی دیگر
معنی درس آرشی دیگر فارسی نهم
افق: کنارههای آسمان، انتهای دید بد
عهد: بد پیمان
پرسان: پرسشگر
دستان: لقب زال، پدر رستم، جهان پهلوان ایرانی
دف: یکی از آالت موسیقی
سو: جهت
شط: رود بزرگ که به دریا میریزد
فوق باور: باور نکردنی، غیر قابل باور
کمند: طناب، بند
مهد: گهواره، زمین هموار
نام آور: مشهور
هجوم: حمله کردن، یورش، حملۀ ناگهانی
تل: تپه بلندی
غالب: غلبه کننده، چیره، بسیار، افزون
تجسم: تصویر ذهنی، دارای جسم شدن
روایی: روایت کنندگی، رونق، رواح
نام آور: نامدار،
مشهور گنبد: برآمدگی باالی معابد و مساجد
زار: رنجور، ضعیف
حمیت: مروت، جوانمردی، غیرت، رشک
کاردان: خردمند، کار آزموده
سیرت: طریقه، روش، مذهب، خلق و خو
ملازم: همراه، نوکر، ثابت قدم
گران: سنگین، وقار
عزل کردن: از شغل برکنار کردن
غوغا: جار و جنجال زیاد
سرکش: عاصی، نافرمانی، یاغی
بی انصاف: ظالم، ستمکار، بیدادگر
جواب درس 10 فارسی نهم
قالب شعر : نیمایی
از : محمد گودرزی دهریزی
❇️* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کیسه های خالی و خونی / خطّ مرزی را جدا میکرد / دشمن بد عهد بی انصاف / با هجوم بی امان خود / مرزها را جابجا میکرد.
معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیر قابل باور بود. کیسه های خاکی و خون آلود، خط مرزی ما و دشمن را مشخص می کرد. دشمن پیمان شکن با حمله های بی وقفه و پی در پی خود، سرزمین (کشور) ما را مورد تجاوز قرار می داد.
نکته دستوری :
جنگی نابرابر، کیسه های خاکی و خونی، دشمن بد عهد و بی انصاف و هجوم بی امان : ترکیب وصفی
توجه :
در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیه ها عبارتند از : نابرابر و باور / جدا و جابجا
❇️ از میان آتش و باروت / می وزید از هر طرف، هر جا / تیرهای وحشی و سرکش / موشک و خمپاره و ترکش / آن طرف، نصف جهان با تانک های آتشین در راه / این طرف، ایرانیان تنها / این طرف تنها سلاح جنگ، ایمان بود.
معنی: از میان آتش و گلوله، از هر طرف و هر جا، تیرهای سریع و رها شده و موشک و خمپاره و ترکش پرتاب میشد. در آن سمت، نیمی از قدرتهای جهان با تانکهای مجهز به پیش میآمدند و در این سمت رزمندگان ایرانی تنها و دست خالی بودند و نتها سلاح جنگیدن آنها، ایمان و اعتقاد به خداوند بزرگ بود.
❇️ خانه های خاک و خون خورده / مهد شیران و دلیران بود / شهر خونین، شهر خرّمشهر / در غروب آفتاب خویش / چشم در چشم افق میدوخت / در دهان تانکها میسوخت.
معنی: خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهر خرّمشهر که از خون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود (نابودی خود) اسمان نگاه میکرد و در میان آتش تانکها میسوخت.
لغت :
مهد : جایگاه، گهواره / دلیران : شجاعان / افق : کرانهی آسمان
آرایهها :
شیران : استعاره از رزمندگان / چشم دوختن خرمشهر : تشخیص / غروب آفتاب خویش : کنایه از نابودی و به پایان رسیدن عمر / چشم دوختن : کنایه از خیره نگاه کردن / دهان تانک : تشخیص / چشم افق : تشخیص
نکتهی دستوری :
خون خورده : صفت مشتق – مرکّب / خونین : صفت مشتق
❇️ شهر، از آن سوی سنگرها / شیر مردان را صدا میزد : / «آی، ای مردان نام آور / ای همیشه نامتان پیروز / بی گمان امروز / فصلی از تکرار تاریخ است / گر بماند دشمن، از هر سو / خانه هامان تنگ خواهد شد / ناممان در دفتر تاریخ / کوچک و کم رنگ خواهد شد.»
معنی: شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد میزد : «ای مردان مشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ، در حال تکرار شدن است. اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند، خانه و سرزمین ما، محدود میشود و نام ما در تاریخ، بی اعتبار و محو خواهد شد.»
لغت :
نام آور : نامدار، مشهور / بی گمان : به درستی، یقیناً / فصلی : بخشی از یک کتاب و نامه
آرایهها : صدا زدن شهر : تشخیص / تکرار «ک» و «گ» : واج آرایی / دفتر تاریخ : اضافهی تشبیهی
نکته دستوری :
مردان : منادا / شیر مردان : مرکّب / نام آور : مرکّب / « ـِ تان» (نامتان) : مضافالیه / بی گمان : قید مشتق / کم رنگ : مرکّب / «و» در کوچک و کم رنگ : واو عطف / آی : اصوات (شبه جمله) است.
❇️ خون میان سنگر آزادگان جوشید / مثل یک موج خروشان شد / کودکی از دامن این موج بیرون جست / از کند آرزوها رست / چشم او در چشم دشمن بود / دست او در دست نارنجک
معنی: ایرانیان آزاده و جوان مرد در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد. کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای مادّی خود، رها شد در حالی که نارنجک در دست داشت در چشمان دشمن خیره شد.
لغت :
جست : پرید / کمند / طناب / رست : رها شد.
آرایهها :
جوشیدن خون : کنایه از خشمگین شد / مثل یک موج : تشبیه / موج : استعاره از رزمندگان / کمند آرزوها : اضافه تشبیهی (آرزوها : مشبّه و کمند : مشبّه به) / دست نارنجک : تشخیص / تکرار دست و چشم : تکرار
نکته دستوری :
خروشان و نارنجک : مشتق (نارنج + ـَ ک)
❇️ جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کودک تنها، به روی خاکریز آمد / صد هزاران چشم، قاب عکس کودک ما شد / خطّ دشمن، گیج و سرگردان / چشمها از این و آن پرسان : / «کیست این کودک؟ / او چه میخواهد از این میدان!؟ / صحنهی جانبازی است این جا!؟ / یا زمین بازی است این جا»!؟
معنی: جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (=حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدها هزار نفر او را نگاه میکردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر میپرسیدند که این کودک، کیست؟ و در این میدان جنگ، چه میخواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاری است یا زمین بازی کرد؟
لغت :
خطّ دشمن : حالت قرار گرفتن دشمنان که در یک راستا ایستاده باشند.
آرایهها :
چشم : مشبه و قاب عکس : مشبّه به / پرسان بودن چشمها : تشخیص
❇️ دشمنان کور دل، امّا / در دلش خورشید ایمان را نمیدیدند / تیغ آتش خیز «دستان» را نمیدیدند / در نگاهش خشم و آتش را نمیدیدند / بر کمانش تیر «آرش» را نمیدیدند / در رگش، خون «سیاوش» را نمیدیدند.
معنی: ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمیدیدند. آنها شمشیر آتشین او را که مانند شمشیر «دستان»، در دستش بود، نمیدیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانند آتشی سوزان بود، تمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمیدیدند؛ و نمیدیدند که در رگش، خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.
لغت :
کوردل : گمراه / تیغ : شمشیر
آرایهها :
دل : مجازاً وجود / خورشید ایمان : اضافه تشبیهی / دستان، آرش و سیاوش : تلمیح به داستان شاهنامهی فردوسی / کمان و تیر : مراعات نظیر / خون و رگ : مراعات نظیر
نکته :
واژهی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن به کار میرود و به معنی «ولی» است.
❇️ کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صدایی صاف و روشن گفت : «آی ای دشمن! / من حسین کوچک ایران زمین هستم / تانکهای شومتان را در کمین هستم / مثل کوهی آهنین هستم».
معنی: کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و به دشمن نگاه کرد (با دشمن رو در رو شد) و با صدایی آشکار و رسا گفت : «ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند کوهی استوار و محکم در کمین تانکهای نحس شما هستم تا آنها را نابود کنم».
لغت :
بغض : گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه / روشن : آشکار، واضح، قابل فهم / شوم : نحس، نامبارک
آرایهها :
خوردن بغض : کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن / مثل کوهی آهنین : تشبیه
نکته دستوری :
«را» در تانکهای شومتان را : فک اضافه (در کمین تانکهای …)
❇️ ناگهان تکبیر، پروا کرد / در میان آتش و باروت غوغا کرد / کودکی از جنس نارنجک / در دهان تانکها افتاد…
معنی: ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله، سر و صدایی برپا کرد. کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانکها حمله کرد …
آرایهها :
پروا کردن تکبیر : استعاره / آتش، باروت، نارنجک و تانک : مراعات نظیر / دهان تانک : تشخیص
❇️ لحظه ای دیگر / از تمام تانکها، تنها / تلّی از خاکستر خاموش / ماند روی دستهای دشت / آسمان از شوق، دف میزد / شطّ خرّمشهر، کف میزد / شهر یکباره به خویش آمد / چشم اشک آلوده را واکرد / بر فراز گنبدی زیبا / در سه رنگ جاودان ما / قصهی تکرار آرش را، / باز هم خواند و تماشا کرد.
معنی: چند لحظه دیگر، از بین همهی تانکها، فقط، تپّه ای از خاکستر سرد و خاموش در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق، موسیقی مینواخت و رود خرمشهر شادی میکرد و شهر یک دفعه به خودش آمد و چشم گریانش را باز کرد و بر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه رنگ جاودان ایران، داستان حماسهی آرش قهرمان را دوباره میخواند و تماشا میکرد.
لغت :
تل : تپّه / شوق : اشتیاق، شادی / دف : یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. / شطّ : رود بزرگ که وارد دریا میشود / به خویش آمد : متوجّه آزادی و رهایی شد / فراز : بالا / سه رنگ : پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران
آرایهها :
دست دشت : تشخیص / دف زدن آسمان و کف زدن شط : تشخیص و کنایه از شادی کردن / شهر : مجازاً مردم شهر
معنی حکایت نیک رایان فارسی نهم
❇️اسکندر، یکی از کاردانان را از عملی شریف، عسزل کرد و عملی خسیک به وی داد.
معنی: اسکندر یکی از عوامل کار بلد خود را از کار با ارزش و مهم برکنار کرده و کاری کم ارزش و سطح پایین به وی سپرد.
❇️روزی آن مرد بر اسکندر درآمد؛ اسکندر گفت: چگونه میبینی عمل خویش را؟
معنی: روزی آن مرد اسکند را دید. اسکندر گفت: کار خود را گونه میبینی؟
❇️گفت: زندگانیات دراز باد! نه مرد به عمل، بزرگ و شریف گردد، بلکه عمل، به مرد، بزرگ و شریف گردد.
معنی: گفت: عمر شما طوالنی باشد! مرد با انجام کار بزرگ نمیشود و ارزش نمییابد، بلکه کار با مرد بزرگ میشود و ارزش مییابد.
❇️پک در هر عمل که هست، نیکو سیرتی میباید و داد.
معنی: پک در هر کاری، باید روش خوب و مناسب و انصاف را به کار گرفت.
جهت مشاهده دیگر کتاب ها میتوانید از سایت همگام درس استفاده کنید. همچنین پیشنهاد میشود از جواب درس 11 فارسی نهم و همچنین معنی 11 فارسی نهم نیز دیدن فرمایید.
عالییی
ممنون از سایت خوبتون من همیشه ازش کمک میگیرم فقط خواستم بگم که غلط تایپی زیاد توی متن هایی که نوشتید دارید و اگه درستشون کنید عالی تر هم میشه بازم ممنون🌸
عالی
عالیییییییی
عالی
خوبه ولی برای معنی لغات ب ترتیب بنویسه بهتره
معنیا هیچی… بعضی بیت هاش اصلا ارایه نداشت…
عالی بود
عالی هست هر چی بگم بازم کمه🥰
بسم الله الرحمن ارحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی خیلی عالی
خیلی خوب بود
عالی مث همیشه