جواب نگارش هفتم درس هشتم ؛ صفحه ۹۱ ، ۹۲ ، ۹۳ ، ۹۴ و ۹۵

گام به گام درس ۸ نگارش هفتم

گام به گام نگارش هفتم /  جواب نگارش هفتم درس هشتم ؛ صفحه 91 ، 92 ، 93 ، 94 و 95

گام به گام درس 8 نگارش هفتم

درس هشتم ::  روشی برای نوشتن درباره موضوع های ذهنی

جواب فعالیت صفحه 91 درس 8 نگارش هفتم

🔶 ابتدا موضوعی برای متن زیر تعیین کنید، سپس برای هر بخش، پرسش‌هایی مناسب، طرح کنید.

جواب فعالیت صفحه 92 درس 8 نگارش هفتم

🔶🔶  برای موضوع  «فداکاری» ، پرسش هایی طرح کنید و بر اساس آن، متنی بنویسید. 

2. پرسش ها:
پاسخ: فداکاری و ایثار چه تفاوتی با هم دارند؟
انواع ایثار را توضیح دهید.
بالاترین درجه ایثار چیست؟

پاسخ ها (نوشته شما):
پاسخ: فداکاری همان ایثار است.
ایثار یعنی ازخود گذشتگی و به دیگران بیش تر از خود اهمیت دادن.
ایثار انواع مختلفی دارد. اینکه انسان از نظر مالی به کسی کمک کند نوعی ایثار مال است کسی که جان خود را برای اصلاح جامعه و در راه خدا از دست می دهد نوعی ایثار کرده است.
شهادت بالا ترین درجه ی ایثار است.
ما شهدای بسیار بسیار زیادی داشته ایم.
بعضی از آن ها به خاطر بمب، بمب شیمیایی، مین و نارنجک شهید شده اند.
بعضی از آن ها هم هنوز زنده اند ولی درد بسیار کشیده اند و هنوز هم همین طور است.
همه ی این شهدا ایثار کرده اند.

صفحه ۹۱ و ۹۲ درس هشتم نگارش هفتم 
❤همگام درس❤

جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 93 نگارش هفتم

🔶🔶🔶 هر گروه، یکی از نوشته های پرسش قبل گروه دیگر را انتخاب و بر اساس معیار های زیر، آن را بررسی و نقد کند. 
نتیجه برسی و داوری : نوشته دوست من
_ پیش نویس دارد
_ علایم نگارشی رعایت شده است .
_ به درست نویسی توجه کرده است.
_ غلط املایی ندارد.
_بخش آغازین ، میانه و پایانی دارد
_نوشته با پرسش های مناسب طرح ریزی شده است.
_ شیوا و روان و درست خوانده شده است
_ حاشیه گذاری رعایت شده است._
نوشته دوست خود را با کار های بالا برسی کنید تا جواب نتیجه برسی و داوری صفحه 74 نگارش هفتم را بنویسید!

جواب درست نویسی صفحه 94 درس هفتم نگارش هفتم

🔶 جمله های زیر را ویرایش کنید:
🔹 الف)  گفتن و نوشتن جدا از هم نیستن.
گفتن و نوشتن جدا از هم نیستند.

🔹ب)  آنها هم برای خودشان عقیده هایی داشتن.
آنها هم برای خودشان عقیده هایی دارند.

جواب حکایت نگاری صفحه 95 درس 8 نگارش هفتم

🔶  حکایت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنویسی کنید
پاسخ: دریکی از روزها، فردی شترش را گم کرد و باخدا قول و قرار گذاشت که اگر شتر پیدا شد او را به یک قیمت ناچیزی بفروشد. طول زیادی نکشید که شتر پیدا شد، فرد به خاطر علاقه به شتردلش نمی‌آمد او را بفروشد و به خاطر همین هم‌فکر بکری به ذهنش رسید. او تصمیم گرفت در روزی به بیرون برود و شتر را به همراه یک گربه بفروشد. او به بیرون رفت و داد می‌زد شتر را یک درم و گربه را به صد درم اما هردو را باهم می‌فروشم. شخصی که از زیرکی او پی برده رفت و گفت:《این شتر ارزان بود اگر آن گربه را بر گردنش آویزان نمی‌کردی و مشتری بیشتری داشت》.

حکایت نگاری صفحه ۹۵ درس ۸ نگارش هفتم